نیکاننیکان، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

نیکان همه زندگی من

بدون عنوان

تا سالروز دومین تولدم... فقط سه روز تا دومین سالگرد تولدت مونده عزیزم. دیشب رفتیم برای پسملی تزئینات تولد و بادکنک خریدیم.قربونت برم همه تلاشمو میکنم که بهترین تولد رو داشته باشی. امروز میریم آتلیه یه تعداد عکس بگیریم.امیدوارم مثله همیشه خوش اخلاق باشی و همکاری کنی تا بتونیم بهترین عکسا رو بگیریم. نفس من  عشقم عمرم جونم تولدت مبارک.... ...
29 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

                                                                                                            &nb...
28 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

تا سالروز دومین تولدم... تنها 4 روز به دومین سالگرد تولدت مونده نازنینم. دو سال گذشت. دو سال از روزی که: کودکی ناتوان و بسیار ضعیف را در آغوشم گذاشتند.نوزادی با وزن 2800 گرم و قد48 سانتی متر.خدایا چقدر کوچک بود .چقدر مظلوم بود.نوزاد من آروم و ساکت خوابیده بود و با تلاش و سرسختی ما گاهی بیدار میشدو کمی شیر میخورد.اون روز بهترین روز خدا بود یکم خردادماه 1390. دو سال پیش وقتی یه نوزاد ضعیف با دستای کوچولو رو دادن بغلم آرزو میکردم کاش زمان زودتر بگذره و پسرم بزرگ شه.با خودم میگفتم خدایا من چطوری این نوزاد ضعیف رو بزرگ کنم.ولی حالا.... با تمام وجود دلم میخواد دادبزنم خدایا آهسته تر آهسته تر.من خیلی از لحظات رو دارم از دست میدم.آرو...
28 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

شمارش معکوس تا دومین سالروز تولد شاهزاده زندگی ما. 23 ماه و چند روز است که پرنده خوش آوازی نغمه سرای زندگی ما شده است. 23 ماه و چند روز است زانو زده ام مقابل این همه عظمت معبودم. 23 ماه و چند روز است که روی فرهاد و مجنون را سفید کرده ام. 23 ماه و چند روز است که زندگیمان بوی روغن بچه شیر و سرلاک میدهد بوی عشق. چگونه سپاسگزارت باشم خالق بی همتا که تازه فهمیدم اینها همه معجزه ای بوده و بس. خدایا شکرت.... ...
19 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

مادر.. . به دنیا آمدم تنها با ترس و گریان که در آن لحظه تو مرا در آغوش گرفتی...تنهایی ترس و غصه همه برایم در آغوشت بی معنی شد. در ناتوانی و ضعف تمام بودم که به من جان دادی و عصاره وجودت را به من اهدا کردی... به هر بهانه میگفتی عاشقم هستی ولی من اینقدر در گیر برگ شدنم بودم که یادم رفت محبتت را پاسخ دهم و اما تو بی دریغ به من عشق ورزیدی.... من رشد کردم و بزرگ شدم به حدی که خودم مادر شدم و جای تو گرفتم امانه... تو یکی بودی و هستی تو مادر من هستی و بی نظیری.... روزت مبارک ای فرشته مهربان که تنها در این روز یادم می افتد چقدر عاشقتم و بودنت چقدر به زندگیم ارزش می دهد.... ...
12 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

فردا روز مادره سومین روز مادریه که تو بهترینم را در کنارم دارم.اولین روز مادر تو تنها 3 روزت بود پارسال پسرم نازنینم 11 ماه و بیست و سه روزش بود و امسال تو بهترینم داری دو ساله میشی. خدایا شکرت خدایا ممنمونم که مادرم خوشبختم خوشبخترین ادم دنیا چون تو رو دارم عزیزم بهترینم .... چشات آرامشی داره که تو چشمای هیشکی نیست میدونم که تو قلبت به جز من جای هیشکی نیست چشات آرامشی داره که دورم میکنه از غم یه احساسی بهم میگه دارم عاشق میشم کم کم تو با چشمای آرومت بهم خوشبختی بخشیدی خودت خوبی و خوبی رو داری یاد منم میدی تو با لبخند شیرینت بهم عشق و نشون دادی توی رویای تو بودم که واسه من دست تکون دادی ا...
10 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

دومین قرار نیکانی با نینی ها و خاله های نینی سایتی جمعه ششم اردیبهشت ماه هتل هما. پارسال همین اردیبهشت ماه بود که خاله مرجان و پارسا با خاله منصوره از تهران اومدن و با خاله ندا و یاسی جون رفتیم باغ ارم.این بار خاله هدی با عسل ناز نازی از تهران اومدن و جمعه  قرار گذاشتیم به اتفاق خاله ندا و یاسی گل. پسرم قربونش برم حسابی اجتماعی و بلبل زبونه و به راحتی با بچه ها ارتباط بر قرار کرد.عسلی یه کم رو مود نبود و کلا تحویل نگرفت ولی با یاسی جور شدین بازی کردین و هتل رو بهم ریخین کلی هم آب بازی کردین.خدا رو شکر خاله هدی زحمت کشیده بود و براتون هدیه بلوز و شورت گرفته بود.کل لباساتون خیس شده بود و هدیه های هدی جون کلی به کارمون اومد دستش در...
9 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

از پوشک گرفتن آقا نیکان که مرد شده. من و نیکانی از تاریخ شنبه 24/1/92 تمرین دستشویی رفتن رو شروع کردیم. الان یه هفته گذشته و خدا رو شکر پسرم گلم خیلی خوب پسشرفت کرده تقریبا روزا دیگه پوشک نمیشه فقط زمانیکه از خونه بیرون میریم و شبا موقع خواب .خیلی خوشحالم.امیدوارم بتونم تا سالگرد دومین تولدت  کامل از پوشک بگیرمت و یه تولد حسابی بدون پوشک برگزار کنیم عزیز دلم. ...
31 فروردين 1392

بدون عنوان

جمعه 29/1/92 پارک آزادی.   آقا نیکانی خیلی پارک دوست داره البته بیشتر از اینکه بازی رو دوست داشته باشی نینی هارو دوست دای وقتی میریم پارک به شدت جذب بچه ها میشی و دوست داری باهاشون ارتباط برقرا کنی.جیگرت برم پسر اجتماعی من.الاکلنگ رو هم خیلی دوست داری و البته بهش می گی الان کلنگ . این بلوز و شورت خمشل هم که تنته خاله نانا از مشهد برات سوغاتی آورده.خاله نانا هفته پیش رفتن مشهد و کلی خوش به حال پسر ما شد. نیکانی سه تا بلوز و شورت خشکل با یه تفنگ سوغاتی خورد.نوش جونت گلم. ...
31 فروردين 1392