بدون عنوان

و اما تولد گل پسر ما

روز دوشنبه یکم خردادماه 1391 سالروز بهترین روز خدا برای من و بابایی بود.

روزی که خداوند برما منت نهاد و معجزه حیات را به آغوش ما فرستاد.تو پسر گلم اوج قدرت خداوندی.

خدایای خوبم تو را سپاسگزارم که معجزه خودت رو به من نشون دادی و به من ثابت کردی که :به محض اینکه بگوییم موجود باش موجود میشود.من معنای این جمله را با تک تک سلول های بدنم درک کردم.

روز دوشنبه وقتی صبح از خواب ناز بیدار شدی من وبابایی بالای سرت بودیم.بهت صبح بخیر گفتیم و با تمام وجود تولدت رو تبریک گفتیم.کلی با تعجب نگامون کردی.متعجب از اینکه من و بابابیی دو تایی خونه هستیم و داریم از خودمون ذوق در وکنیم.تو هم کلی خندیدی وعشق کردی.بعد با بابایی رفتی حمام و آب بازی کردی.ساعت 12 کیک تولدتو گرفتیم و رفتیم آتلیه کلی از پسملم عکسای خمشل گرفتیم.تقریبا یه ماهی طول میکشه تا عکسا آماده بشه.

شب هم با حضور دو تا مامان جون هاخاله ها دایی جون و عمه اولین تولد پسر نازم رو جشن گرفتیم.تو هم واقعا از تولد خوشت اومده بود .یه عالم رقصیدی و ذوق کردی.الهی قربونت برم.

و اما عکسات.متاسفاه یه تعداد از عکسا پاک شد.و عکس خوبی از تو با

 کیکت نداریم.فعلا چند تا عکس میذارم تا ایشالا عکسای آتلیه آماده بشه.